ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
دست قلم را فلک کرد
دبگر چشمانش را نکشد
صبح
چشم دستهایش سیاهی می رفت !
مهدی جابری - اردیبهشت 90
( دفتر درد دلهای یک قلم )
کوتاه و قشنگ
دیگه غزل نگو
همون سپید خوبه
تو سپید گوی خوبی میشی
ممنونم بانو
یادته چقدر دوست داشتی نوشته های منو چاپ کنی
حالا من دوس دارم بعضی از این تیکه هایی که اینجاست چاپ شه
آرام بزرگوار
هنوز هم آرزوی من در دست گرفتن کتاب شعرهای شماست
همیشه گفته ام که من شاگرد شما هستم